برای گلم
سلام دختر عزیز تر از جانم چند روزی بود که اصلا حوصله باز کردن کامپیوتر رو نداشتم ولی امروز عزمم رو جزم کردم که چند سطری واست بنوسم بذار از روز پنجشنبه شروع کنم پجشنبه/قرار بود زن عموهام بیان واسه پاگشای خونمون من هم که وسواس نظافت دارم از صبح زود پا شدم و خونه رو برق انداختم غروب همگی تشریف آوردن عمه لعیا و فاطمه هم اومده بودن تو هم کلی کیف کردی و بازی کردی راستی هر کی میاد خونمون خیلی می پسنده جمعه/روز خیلی بدی بود مامان جون اینا رو واسه ناهار دعوت کرده بودم ولی تو از صبح اصلا حال نداشتی بدجوری اسهال گرفته بودی غروب با بابایی بردیمت دکتر شب حالت یه کم بهتر شده بود شب وخونه مامان جون اینا خوابیدیم شنبه/بابایی واسه یه ما...
نویسنده :
رعنا
9:46